تمام میشوی در ادامه. تمام میشوی در این به هم پیچیدن و گیر دادن به خود . خسته میشوی.
چه میخواهی از جان خودت، بیچاره چه گناهی کرده که در درون تو زاده شده. رهاش کن، زندگی آنقدرها هم جدی نیست . خیلی هم مهم نیست.
تصور کن زلزله دیشب اتفاق افتاده بود و تو هنوز زیر آوار بودی . یا مرده بودی یا ارزوی مرگ میکردی.
برچسب : نویسنده : msarangoshta بازدید : 11
برچسب : کشیدن, نویسنده : msarangoshta بازدید : 23
پیری هم عجب داستان عجیبی دارد. چقدر خاطره دارد چقدر غم دارد. پر از روزها و شبهای طولانی، بعضی از شبها انگار هیچ وقت قرار نبود به صبح برسند - چه شبهای بدی -. خدا پدر و مادر کسی که قرص های خواب آور را اختراع کرد بیامرزد، خدمت بزرگی به بشریت کرد. فکرش را بکنید دنیا پر از زامبی های واقعی میشد... کلا قرصها از هر نوعی هم که باشند خوب هستند در لحظه آرامتان میکنند .
برچسب : نویسنده : msarangoshta بازدید : 43
برچسب : نویسنده : msarangoshta بازدید : 39
برچسب : نویسنده : msarangoshta بازدید : 35
برچسب : نویسنده : msarangoshta بازدید : 34
بدو بدو و هماهنگی و سفارش دسته گل ! ... آمد و تمام شد. باز هم نیست . باز هم رفت .
سکوتی ابدی و آرامشی جاودانه میخواهم اما باور ندارم تنها راهش نبودن است. شاید هم جرات باورش را ندارم .
سرانگشت...برچسب : نویسنده : msarangoshta بازدید : 30